پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

پرنیان

تولد سه سالگی

نازنینم سال قبل قرار بود تولد مفصلی بگیریم که توی همون روزها معلوم شد خاله سادات مریضه و باید جراحی بشه و بعدش شیمی درمانی رو شروع کنه.. دیگه هیچ کس حال و حوصله نداشت و همه نگران وضع خاله بودن و تولد منتفی شد... تصمیم گرفتیم تولد سه سالگی رو مفصل بگیریم، اما باز هم دقیقا توی همین روزها مشخص شد خاله یه توده دیگه توی بدنش هست و باید سریعتر جراحی بشه😔 امسال هم به تعویق افتاد و تولدت شد با حضور تنها مهمونمون که درین بود... البته خونه مامان فاطی هم یه تولد کوچولو گرفتیم.. امیدوارم روزها و سال های خوشی مقابلت باشن و روز به روز خوشحال تر باشی... موفقیت های بزرگی رو برات آرزو می کنم... دلبرکم   ...
5 آبان 1398

سه سالگی

دلبرکم... نزدیک آمدنت بود و من بیقرار بودم... بیقرارِ آمدن تو میدانستم که بیایی تمام زیبایی های کائنات هم با تو می آیند.. آمدی و نور پاشیدگی به تمامِ لحظه های من آمدی و شدی تمامِ من زادروزت مبارک غنچه تروتازه ام... امروز که تو آمدی ، من می روم میروم برای یک طلوع دیگر، یک ظهورِ نو می روم تا زمینی کنم این معصومِ آسمانی را بنازم قدرت بی انتهای الهی را، ۳سالگیت مبارک نازنینِ من یادت باشه تو تمامِ منی! ...
5 آبان 1398
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنیان می باشد